رازهای نهفتة یک زن اثر جودیت مرکل رایلی

رازهای نهفتة یک زن اثر جودیت مرکل رایلی

این کتاب دربارة زنی به نام مارگارت لست که در قرن چهاردهم میلادی زندگی می کند. دقیقا زمانی که مردان کوچکترین ارزشی برای زنان قایل نیستند و حتی او را عاری از قدرت تفکر می دانند و از نظرشان زنها تنها استفاده ای که دارند زاد و ولد است. در این میان قهرمان زن داستان یعنی مارگارت که همه تلاش خود را می کند تا این نوع تفکرات را نابود کند، از نظر همه دیوانه ای بیش به نظر نمی آید. او بدنبال کشیشی میگردد تا گفته های او را مکتوب کند اما هیچ کشیشی حاضر نمی شود که وقت خود را برای یک زن که هیچ حرف تازه ای برای گفتن ندارد تلف کند.بلاخره بعد از جستجوی بسیار کشیشی به نام گریگوری درخواست او را در ازای گرفتن پول می پذیرد تا مارگارت بتواند داستان زندگی خود را تبدیل به کتاب کند.

مارگارت که مادرش را ازدست داده با پدر و برادرش زندگی می کند، پدرش تصمیم به ازدواج مجدد می گیرد نامادری مارگارت زنی بسیار آگاه و کدبانویی است که در تهیه آبجو نیز ماهر است. اما پدرش مردی الواط است و شبی که بسیار مست بوده به دخترش حمله می کند که نامادری او را نجات می دهد و از او می خواهد که ازدواج کند. او با مردی متمول ازدواج می کند و زندگی بسیار خوبی دارد تا اینکه طاعون همه گیر می شود و مارگارت و همسرش برای مبتلا نشدن از آنجا می گریزند که در راه همسرش متوجه می شود که مارگارت نیز به طاعون دچار شده است.او را تنها رها می کند. مارگارت توسط زنی بنام هیلد که دستی در طب دارد و همچنین مامای بسیار خوبی است نجات می یابد و بعدها مارگارت شاگرد او می شود.روزی مارگارت در کلیسا متوجه نیروی فوق العاده ای در خود می شود، او قادر است بیماران را شفا دهدو در ادامه که اتفاقی بسیار عجیب رخ می دهد...

قطعه ای از کتاب
زنان موجوداتی غیر قابل احترام، حقه باز و دروغگو هستند.حق نداریددر مورد اشرافیت و افتخار سخن بگویید مغز شما قادر به تفکر صحیح و عاقلانه نیست.