رهایی از زندان ذهن اثر متیو مکی

رهایی از زندان ذهن  اثر متیو مکی

کتاب رهایی از زندان ذهن آخرین اثر متیو مکی به زبانی بسیار ساده، گیرا و کاربردی نوشته شده است و برخلاف سایر کتاب های روانشناسی همه فهم است.او در این کتاب پنجاه تکنیک کاربردی نحوة تفکر و شیوه های چگونگی برخورد در مواجه با مشکلات را به شکلی جذاب آموزش می دهد، .در واقع کتاب رفتار درمانی است.
ما هرگز نمی توانیم انتخاب کنیم که به چیزی بیاندیشیم و به چه چیزی نیاندیشم، همه تجربه کرده ایم که گاهی تمامی تلاش خود را می کنیم که به موضوعی خاص فکر نکیم اما از قضا آن موضوع تنها چیزی می شود که ذهن ما را درگیر خود خواهد کرد.و این پارادوکسی است که همه در ذهن خود درگیر آن هستیم،روانشناسان توصیه می کنند که اگر می خواهید چیزی را تحت کنترل خود درآورید آن را کنترل نکنید، شاید همین کنترل کردن هاست که ذهن انسانها پر شده است از هزاران هزار افکار مزاحم.
روانشناسان معتقدند برای تغییر رفتارهایی که برایمان دردسر ساز شده اند باید نگرش و باورهایمان را تغییر دهیم براساس رهایی از زندان ذهن ، ذهن خود منبع تولید افکار است و هرگاه درباره موضوعی مجبور به ارزیابی شود دچار مشکل می شود.این کتاب درصدد است تا برای کسانی که دچار مشکلاتی چون اضطراب، ترس، افسردگی و ... هستند تکنیک هایی ساده و کاربردی ارایه دهد تا بتوانند برای حل مشکلاتشان برنامه ریزی کنند. این کتاب آموزش می دهد که چگونه افکار ناخواسته و مزاحم را برانیم و نسبت به انها واکنشی نشان ندهیم.

نویسندة رهایی از زندان ذهن معتقد است ما تنها زمانی می توانیم در برابراتفاقات تلخ و شیرین بهترین عکس العمل را داشته باشیم که بر افکار خود غالب شده باشیم، افکار و قضاوت های منفی حجم وسیعی از ذهن ما را به خود اختصاص می دهد اما با این روش می توانیم از شر مزاحمت های این افکار راحت شویم و قدمی بزرگ در راستای سلامت روانی خود برداریم.در این کتاب از استعاره های زیبای در مباحث مربوط به شناخت درمانی و تکنیک های خودهیپنوتیزمی استفاده شده است . مثلا درجایی ذهن را به دریا و و افکار را به موج تشبیه کرده است زمانی که فرد هیجانی زده می‌شود، افکار چون موج‌های سهمگین شده و فرد باید همچون یک شناگر ماهر عمل کرده و تنها به تماشای دریای طوفانی بنشیند.

بخشی از کتاب
ارزیابی های قضاوت گونه و سرزنش گر درباره خودمان یا دیگران هستند ..مانند سگی که پاچه کسی را میگیرد و اجازه نمیدهد که برود، فرد قربانی بعد از کمی تلاش که سعی میکند سگ را از خود جدا کند او بیشتر میچسبد ..افکار سگی هم دقیقا همین کار را میکنند ، محکم به ذهن میچسبند و ذهن را گرفتار حقارت و سرزنش میکنند.سگ های ذهن بیرون میپرند و به سمت کسانی که قضاوتشان کرده ایم حمله میکنند و آسیب شدیدی بجا میگذارند.
راه تغییر این افکار : ۱) توجه و تمرکز بر این افکار (به چهره کسی که از او خوشتان نمی آید/عضوی از بدنتان که دویتش ندارید توجه کنید و گوش کنید که به خودتان چه می گویید)
حالا ببینید آیا: بیشتر تمایل دارید درباره کل شخصیت یک نفر یا فقط رفتار او قضاوت کنید؟
چه باید هایی در باره رفتار شایسته زیربنای قضاوت های شماست؟ و..
حالا که نمیتوانید ذهنتان را متوقف کنید : نحوه برخوردتان با آنها را تغییر دهید و کمتر جدی شان بگیرید