بار هستی اثر میلان کوندرا
بار هستی اثر میلان کوندرا
میلان کوندرا نویسندة اهل چک در بار هستی که رمانی فلسفی محسوب می شود به موضوع هستی بشر پرداخته است.کوندرا در این کتاب فلسفی با زیر ذره بین قرار دادن زندگی پزشکی به نام توما(توماس)، همسرش ترزا و معشوقه اش سابینتا، به زندگی قشر روشنفکر جامعه مانند پزشکان و هنرمندان بعد از حمله شوروی می پردازد که چگونه بحران سیاست و تغییر شرایط محیط زندگیشان باعث فروپاشیدن آرامش روحی آنها شده و موقعیت شغلیشان را نیز به خطر انداخته است. و به این طریق شروع به روانشناسی موقعیت می پردازد.از نظر کوندرا انسانها ذاتا گناهکار به دنیا نمی آیند چون آنها تنها قادرند یکبار زندگی کنند و اعمالی و رفتاری که از انسانها سر می زند را نمی توان سرزنش کرد چون قبلا فرصتی برای آزمودن خوب و بد آنها نداشته اند و این موجب شده تا تشخیص راه درست از نادرست غیر ممکن شود.
رمان بار هستی به تغییر تحولات محیطی چک اسلواکی بعد از حملة شوروی می پردازد، رفتارهای متفاوتی که از شخصیت های رمان سر می زند قابل تامل هستند.توما شخصیت اصلی داستان که از معترضان سیاسیت های کمونیستی است شغلش را از دست می دهد و برای امرار معاش انواع شغل ها را امتحان می کند که هیچ یک در حیطة تخصص او نیستند. و...
بخشی از کتاب
کتابی باز روی میز توما دیده می شد. در این قهوه خانه هرگز کسی کتاب باز روی میز نگذاشته بود. ترزا کتاب را همچون نشانه اخوتی پنهانی تلقی کرد.در برابر دنیای پر از وقاحتی که اون را در بر می گرفت، ترزا فقط یک سلاح است داشت، کتاب.
ادیپ هم نمی دانست که با مادرش همبستر میشود ولی وقتی فهمید چه حادثه ای روی داده است او خود را بیگناه تصور نکرد و نتوانست آن بدبختی و سیهروزی را _که حاصل جهل و نادانیش بود_تحمل کند .بنابراین چشمان خود را از حدقه درآورد.توما با خودش فکر کرد بهخاطر خطا و نادانی آنها ،شاید این کشور قرنها آزادی خود را از دست داده باشد و حالا آنها فریاد میزنند که بیگناه هستند ؟ آنها چگونه می توانند هنوز به اطراف خود نگاه کنند و هراسان نشوند ؟ آیا قادرند به کسی نگاه کنند ؟ آنها اگر چشم داشتند باید آن را از حدقه در میآوردند.
- توضیحات
- بازدید: 795
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.
نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان