زندگی نامه فدریکو فلینی(3)
زندگی نامه فدریکو فلینی(3)
فلینی پس از سه سال سکوت عاقبت فیلم هشت و نیم را ساخت. اثری که شخصیت اصلی آن به بحران خلاقانه کارگردانی آن تبدیل شده است. زیرا به نظر می رسد در هفت سال پس از ساخته شدن آن فلینی نتوانست به طور کامل از سوژه آن فاصله بگیرد و از این رو، در حالی که در شش سال ابتدایی دوران کاری خود شش فیلم بلند می سازد برای خلق اثر بعدی مدت ها با خودش کلنجار می رود. فیلم نامه هشت و نیم توسط فلینی و سه همکار فیلمنامه نویسش نوشته شد اما به نظر می رسید کار اصلی همکاران صرفا این بوده است که به فلینی در به روی کاغذ آوردن جزئیات برآمده از زندگی شخصی اش کمک کنند و در نهایت او بتواند به پشتوانه این متن کاملا شخصی یک سفر سینمایی شگفت انگیز را به تنهایی تجربه کند. نتیجه این سفر انفرادی به بهترین اثر سینمایی تاریخ سینما درباره ناکامی ها و ناامیدی های یک هنرمند مدرنی که توانایی و استعداد آفرینش را در خود دیده است اما محلی یا مجرایی برای صرف و خرج آن نمی یابد. از طرف دیگر این اثر ثابت کرد که فلینی بیش از آن که یک هنرمند واقع گرای صرف باشد به سمت روایت درام های رومانتیک تمایل دارد.
در واقع مشاهده گری و ترکیب داده های برآمده از مشاهده گری در غالب یک اثر هنری، جذابیت چندانی برای او ندارد. به بیان دیگر او تنها زمانی می تواند یک عنصر یا یک رویداد را به یک محصول هنری تبدیل نماید که مستقیما آن عنصر یا رویداد را تجربه کرده باشد. این رویکرد یعنی تبدیل شدن خالق اثر هنری به موضوع اصلی هنر جنبشی بود که دز حدود سال 1800 میلادی برای نخستین بار مطرح شد. از آن زمان به بعد اثر هنری صرفا بعنوان بازتاب دهنده طبیعت یا واقعیت ترمیم شده یا آراسته شده مطرح نشد بلکه آینه بازنمایی، از برابر طبیعت برداشته شد و در برابر ذهن و قلب هنرمند قرار گرفت. (دیدگاهی که اساسا به رومانتیسم آلمانی راجع است.)
این رویکرد در سراسر تئاتر دوران رومانتیک، حتی در زمان استیلای رئالیسم و نتورئالیسم همچنان به حیات خود ادامه داده و حتی در دوران خود کاوی مدرن و پست مدرن قرن بیستم و بیست و یکم نیز شدت بیشتری یافته است. در طول این سالیان آثار سینمایی زیادی ساخته شدند که رومانتیسم را به جدی ترین وجه ممکن در خود متبلور ساخته اند. هنرمند بعنوان یک ژانر و به عنوان یک پیکار جوی دلاور و همزمان به عنوان عرصه ای که جنگ در آن رخ می دهد، اما هیچکدام انسجام و کمال و قوام هشت و نیم فلینی را نداشته اند.
از این رو، فرآیند خلق اثر هنری بر پایه هنرمند به عنوان موضوع اصلی آن، خالق اثر را آنچنان با اثر درگیر کرده است که می تواند شخص هنرمند را از درون تهی سازد. این اتفاق به روشن ترین شکل ممکن در مورد فلینی به وقوع پیوسته است. با وجود این شماری از هنرمندان همچنان باور دارند که تنها با انکار درآمیختگی عناصر بیرونی و توجه صرف به انگیزه ها ایده های درونی خود می توانند صادق باشند. رشد روز افزون این رویکرد برانگیزاننده خود زندگی نامه نگارانه را در طول زندگی هنری فلینی نیز می توان به وضوح مشاهده کرد.
در حالی که او بیشتر و بیشتر بر رنج ها و دغدغه های تلخ درونی خود اتکا می کرد و از دیده ها و شنیده های خود (بعنوان دستمایه های بیرونی) فاصله می گرفت، دو اتفاق شایان ذکر اتفاق می افتد: نخست این که فاصله زمانی میان آثار او بیشتر می شود و دو دیگر آن که سبک بصری و روایی او (روایت های پر آب و تاب و سرشار از دراز گویی و گروتسک وار و چیدمان های پر زرق و برق و گاه عجیب و غیر عادی) به برجسته ترین وجه آثار او تبدیل می شود. هشت و نیم نخستین شاهد و سند اصلی تولد فلینی جدید است. کسی که شخصا موضوع اصلی آثارش بود، هنرش صرفا با دگرگون ساختن داشته ها و دانسته های شخصی او پس از عبور از گذرگاهی بنام سینما شکل می گرفت و خود را نشان می داد. در این جا از اصطلاح دگرگون سازی استفاده کردم زیرا مایل نبودم خودکاوی رومانتیک فلینی را هم سنگ خودشیفتگی یا نفس گرایی بدانم. در واقع، انسانی که خود را یک اجرا کننده می داند (آن طور که فلینی چه در کار و چه در گفت و گو نشان می دهد یعنی کسی که بهترین شکل بروز دادن درون خود را قرار دادن آن بروزات در یک قالب تئاتری می داند) در زمانه ما از کسانی که خود را موجوداتی ناخودآگاه نسبت به درونیات خود می دانند، صحت، سندیت و اعتبار بیشتری دارد و این نکته مرا به مهمترین وجه ارزشی هشت و نیم می رساند. وجهی که شیوه استفاده فلینی از خودکاوی رومانتیک را نسبت به سایرین متمایز می سازد. هشت و نیم، فیلمی است درباره مردی که نیاز دارد یک فیلم بسازد و در نهایت اثر فلینی به همان فیلمی تبدیل می شود که مرد قصد ساختن آن را دارد. (عدد هشت و نیم تعداد دقیق فیلم های بلند و کوتاهی است که فلینی پیشتر از هشت و نیم ساخته است)
جولیت ارواح، در سال 19675 دومین برآیند وجودی این فلینی جدید یا (فلینی: قسمت دوم) است. در این جا نیز همچون هشت و نیم ما با یک چشم انداز درونی مواجه هستیم اما این بار کارگردان به سراغ درونیات یک زن رفته است که نقش او را جولیتا ماسینا ایفا می کند. جولیت ارواح نخستین اثر رنگی فلینی (همان طور که بارها در مصاحبه هایش گفته است پیش از این فیلم، استفاده از رنگ در سینما را تمسخر می کرده است) و واپسین اثر مورد استقبال قرار گرفته او چه از جانب منتقدین و چه از جانب مخاطبان عام تا قبل از آمارکورد در سال 1973 بود. اما شاید مهمترین دلیل آن جلوه بصری خیره کننده و نگاه خود زندگی نامه نگارانه غیر مستقیم و البته فقدان یک طرح کلی داستانی باشد.
فلینی در تایید این برآورد در مصاحبه با لیلیان روز برای روزنامه نیویورکر چنین می گوید: این فیلم هیچ داستانی ندارد. در حال حاضر فیلم ها از مرز روایت گری منثور عبور کرده اند و روز به روز به شعر نزدیک تر می شوند. من نیز سعی کرده ام خودم را از قواعد و ساختارهای روایی مرسوم یعنی داستانی با یک آغاز و یک توسعه به طرف نقطه پایان و یک پایان بندی قطعی دور سازم. فیلم باید بیشتر به شعر نزدیک باشد با همه وزن آهنگ و سجع و قافیه آن.
- توضیحات
- بازدید: 523
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.
نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان