نگاهی به کارگردانی زاویه دولان با بررسی فیلم من مادرم را کشتم (2)
نگاهی به کارگردانی زاویه دولان با بررسی فیلم من مادرم را کشتم (2)
زاویه دولان چنین داستان ساده اما عمیق و پر حرفی را به زیبایی هرچه تمام تر بیان میکند. او به جای شلوغ کردن فیلمنامه اش، دو شخصیت اصلی که همان پسر و مادر هستند را خلق میکند و سپس با افزودن چند شخصیت فرعی و به جا و مناسب مانند معلم، دوست فرزندش و مادر دوست او، تلاش میکند تا شبکه ای از روابط را به رئالیستی ترین شکل ممکن نشان دهد.
در این فیلم، بیش از هر چیزی از دیالوگ استفاده شده است. استفاده از دیالوگ تا این حد اگرچه باعث شده تا با فیلم پر حرفی مواجه شویم اما خلا نداشتن صحنه های اکتیو و البته ریتم کند فیلم را جبران کند. ریتم تدوینی فیلم بسیار کند پیش میرود و اکثر نماها نیز نماهای گفت و گوی دو نفره هستند که زاویه دولان ترجیح داده است خیلی از کات بین این نماها استفاده نکند.
شاید اگر او فیلمهای خود را با استفاده از کات های متعدد و ریتم تدوینی بسیار تندی میساخت، فیلمهای او دیگر چنین لطفی را نداشت. همین کندی ریتم، نماهای دو نفره طولانی و دیالوگ های زیبایی که او برای شخصیت هایش نوشته است موجب شده تا با فیلمهای دوست داشتنی روبرو باشیم.
البته لازم به ذکر است که تماشای فیلمهای او بدون زیر نویس بسیار کار مشکلی خواهد بود. لهجه فرانسوی بازیگرانی که انگلیسی صحبت میکنند آن هم در یک فیلم حراف باعث میشود تا درک داستان و پیچیدگی روابط میان شخصیتهای فیلم کار سختی باشد.
فیلم من مادرم را کشتم در بهترین نقطه ای که امکانش بوده شروع شده و در بهترین و کامل ترین لحظه داستان به پایان می رسد. شروع و پایان یک فیلم جزو مهمترین ویژگی های یک فیلم هستند. خیلی از فیلمها با شروع داستان بصورت کاملا هیجان انگیز و به ظاهر جذاب میخواهند تا مخاطب را پای فیلم خودشان میخکوب کنند. اما خیلی از این فیلمها، بدلیل نداشتن داستان جذاب، ساختار نامناسب و ساخت ضعیف نمیتوانند بعداز سکانس آغاز فیلم، مخاطب را پای تلویزیون یا پرده نگاه دارند و حتی بسیاری هم با پایان های ضعیف در فیلمنامه شان، مخاطب را حسابی ناراحت و عصبانی از سینما بدرقه میکنند. اما هنر زاویه دولان در این است که شروع فیلمش منطقی و هنرمندانه است و در پایان هم، داستان را در بهترین حالت و شرایط خود به پایان میرساند. مخاطب دیگر احساس نمیکند در اینجا چیزی جا مانده است یا حتی چیزی کم و زیاد است. اقتصاد نویسندگی چیزی است که زاویه دولان در همین سن و سال و با تجربه اندکش، در فیلمنامه نویسی بخوبی رعایت میکند. همین اقتصاد نویسندگی است که باعث شده تا ما بعنوان مخاطب از فیلمنامه های او رضایت کامل را داشته باشیم و موقع تماشای فیلم، مطمئن شویم که نویسنده این فیلم از هیچ تلاشی مضایقه نکرده و داستان فیلم خود را سرسری نگرفته است.
اما در مورد کارگردانی، زاویه دولان حرفهای بسیار بیشتری را برای گفتن دارد. او سبک اصلی خود را با همین کارگردانی به نمایش میگذارد. در فیلمهای او، قاب بندی ها شکل نامتعارفی دارند. شما اگر سلیقه تان منطبق بر فیلمهای تجاری و هالیوودی باشد، مطمئنا حسابی از چنین قاب بندی هایی تعجب خواهید کرد.
مثلا در صحنه هایی که مادر و پسر در این فیلم مشغول صحبت کردن هستند، ما شاهد ترکیب بندی خاصی هستیم که در بیشتر فیلمها قاب بندی این طوری است که هر کدام از طرفین که در حال صحبت کردن است، طرف صحبت او در قاب خالی است. اگر الف در حال حرف زدن با «ب» که در سمت چپ الف نشسته است، باشد و ما الف را در قاب تنها ببینیم؛ الف سمت راست قاب است و سمت چپ قاب هم خالی است. در مورد ب هم برعکس است و او را سمت چپ قاب میبینیم و سمت راست قاب خالی است تا نشان دهد که او در حال صحبت کردن با الف است.
اما کاری که زاویه دولان در این صحنه های گفت و گو انجام داده، این است که مادر در گوشه ای ترین قاب است و پسر نیز همین طور و این نمادی از شکافی است که در روابط آنها وجود دارد. مادر با پسر خود که در سمت چپش نشسته است حرف میزند. بجای اینکه طبق قواعد کلاسیک مادر سمت راست قاب باشد و سمت چپ قاب هم خالی، مادر دقیقا در سمت چپ قاب قرار دارد و نشان میدهد که هیچ فضایی بین مادر و پسرش قرار ندارد.
این به نوعی بستگی و انسداد را در روابط نشان میدهد. در صحنه ای که پسر خانه معلمش است و با این زن حرف میزند، سرهای پسر و زن در یک دهم پایینی قاب قرار دارد و نه دهم قاب خالی است. هر کسی با دیدن این قاب تعجب خواهد کرد چرا که دلیلی ندارد نه دهم قاب بالای سر دو شخصیت خالی باشد و احتمالا در هیچ فیلمی هم ندیده اید که از این تمهید استفاده شود.
بسیاری از تمهیدات سینمایی زاویه دولان در فیلمهایش اگر در فیلم دیگری استفاده شوند، نشان دهنده آماتور بودن و کم تجربگی فیلمساز هستند. اما هنر زاویه دولان در این است که توانسته از این موارد به نفع داستان خودش استفاده کند. با دیدن چنین قاب هایی ما بهتر میتوانیم ذهنیت شخصیت ها را درک کینم و این فضا سازی باعث میشود تا مفهوم فیلم برای مخاطب بهتر قابل درک شود.
عموما کارگردان خوب کسی است که هر انتخابی در فیلم خود انجام میدهد به نفع فیلم و در خدمت داستانش باشد. زاویه دولان هم دقیقا چنین قدرتی را دارد. جالب است که بسیاری از کسانی که در سن و سال دولان مشغول فیلمسازی هستند، ممکن است به سمت چنین کارهای آوانگاردی بروند. اما تفاوت زاویه دولان با آنها، در داستان گویی است.
زاویه دولان نمیخواهد با فیلمهای عجیب غریب و تجربی مخاطب خود را گیج کند. اتفاقا داستان های او در کمال سادگی روایت میشوند و فهم شان هم برای هر مخاطبی راحت است. او فقط در فرم خود آوانگار است تا هم بتواند فضاسازی را بهتر انجام دهد و هم سبک خود را یگانه کند.
زاویه دولان یک داستان گو است که به خوبی میتواند مخاطب خود را سرگرم کند و این بهترین ویژگی برای یک فیلمساز است.
- توضیحات
- بازدید: 1108
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.
نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان