تحلیل و بررسی فیلم جوانی اثر پائولو سورنتینو
تحلیل و بررسی فیلم جوانی اثر پائولو سورنتینو

پائولو سورنتینو، در سال 2012 توانست بعد از مدتها اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان را به موزه افتخارات سینمای ایتالیا بیاورد و خاکستر رو به خاموشی سینمای این کشور را با دمی تازه شعله ور سازد. او در این سال فیلم زیبایی برتر را ساخت و آکادمی اسکار هیچ فیلمی را برای گرفتن این جایزه مستحق¬تر از زیبایی برتر نمیدانست. سورنتینو اما در فیلم بعد خود، جوانی تصمیم گرفت تا خیلی تغییری در جهان و فضای فیلمش ایجاد نکند و همان فرم و محتوای مورد علاقه خود را باز هم در این فیلم تکرار کرده و بسط و رشد دهد.
جوانی، داستان پیرمردی است که در یک آسایشگاه کوهستانی زندگی میکند. او زمانی یک رهبر ارکستر بسیار مشهور در جهان بوده است و همسرش نیز خواننده این ارکستر بوده است. دست روزگار اما همسر و معشوقه او را از وی میگیرد تا پیرمرد نه تنها تارک دنیا شود بلکه دیگر حاضر نگردد که بعنوان رهبر ارکستر در هیچ سالنی حاضر شود. چرا که او نمیتواند بپذیرد که زنی غیر از همسر مرحومش در ارکسترهای وی بخواند. او یک دختر جوان و زیبا نیز دارد که عاشق مردی شده اما مرد دل در گرو زنی دیگر بسته که اتفاقا زن مورد علاقه اش خواننده ای معروف است اما موزیکهایش بسیار سطحی و پیش پا افتاده هستند.
دخترِ او در عذاب است و در غم شکست عشقی خود میگرید و پدر پیر وی نیز از غصه او عذاب میکشد و کاری هم از دستش برای دختر بر نمی¬آید. در همین اثنا، تولد ملکه انگلیس نزدیک است و نماینده¬ای از انگلیس می¬آید تا پیرمرد را راضی کند برای اجرای معروف¬ترین قطعه زندگی¬اش به لندن بیاید اما با مخالفت صد در صدی او مواجه گشته چرا که او حاضر نیست هیج زنی بغیر از زن مرحوم خودش آن قطعه را بخواند. پیرمرد در لحظات پایانی عمرش است، پذیرفته که در انتظار مرگ بنشیند و گذر آن لحظات را انتظار بکشد. پیری و چروکیدگی پوست او به شکلی غمبار گذشت رو به پایان عمر مردی را نشان میدهد که زمانی با موسیقی¬اش گوش خواننده¬ها را میلرزاند و روحشان را به وجد می¬آورد. در کوهستانی که آسایشگاهی مخصوص نیز در دل آن برپا شده، افراد مختلفی در حال گذران زندگی هستند. پیرمرد هر روزه در حال صحبت و درد دل با پیرمردها و پیرزنها و جوانها مختلفی است و این تقابل پیری و جوانی در تار و پود فیلم نهفته شده است. در نهایت، پیرمرد قبول میکند که ارکستر زیبای خود را از مخاطبان دریغ نکند، شاید همسرش دیگر نباشد که بخواند اما این دلیل نمیشود که هیچ زن دیگری نتواند بخواند و او باید در روزهای پایانی عمرش یکبار دیگر افتخار دوران جوانی زندگی¬اش را تکرار نماید. پایانی شیرین و باشکوه در این فیلم گنجانده شده که پیری را در کنار جوانی، عشق را برتر از خیانت و امید را بالاتر از همه چیز میداند.
فرم فیلم سورنتینو، هنوز هم فرمی فلینی وار است و خیلی پیشرفتی نسبت به زیبایی برتر نکرده است. همانطور که از خلاصه داستان پیداست، داستان فیلم و ساختار فیلمنامه¬اش خیلی پیچیده و غیرقابل فهم نیست، داستانی ساده دارد که به شیرینی و جذابیت تمام روایت میشود، برای فهم اتفاقات و دیالوگها قرار نیست تلاش ذهنی زیادی بکنید اما به هر حال با تماشایش تعمق بسیاری در مفاهیم مختلف فیلم خواهید کرد، امید به آینده، نپذیرفتن مرگ قبل از وقوع آن، زندگی کردن به خوبی و کمال تا روزی که فرد زنده است، ناامید نشدن از آینده، عشق ورزیدن پس از شکستهای عاطفی، تلاش کردن و جنگیدن و مخالفت با تنهایی¬های آزار دهنده.
لوکیشن زیبای فیلم مانند لوکیشنهای زیبای برتر، عظمت و شکوه بی¬نظیری دارد، مناظر چشم نوازند و در همان لحظه اول، هر بیننده¬ای را به تماشا و تعریف وامیدارد. تاکید زیاد فیلم بر پوستِ پیر شخصیت اصلی و بدنهای جوان دیگر شخصیتها، حرکات نرم و عاشقانه دوربین و ریتم زنده و پویای فیلم از دیگر جذابیتهای این اثر است که نشان میدهد امضای سورنتینو پشت آن است. شاید بتوان مهمترین ضعف این فیلم را تعدد شخصیتهایش دانست، شخصیتهایی نظیر مارادونای ساختگی، جوان فیلمساز و مغرور، پیرمرد فیلمساز که دوست شخصیت اصلی نیز است و البته همسر خودشیفته او که هنوز هم آرزوی بازی در فیلمهای سینمایی را دارد و تعداد بسیار دیگری شخصیت که حتی ممکن است کارکرد بعضی¬هایشان صرفا گفتن دو سه خط دیالوگ باشد و این کارکرد باعث شده که آنها حضوری چند دقیقه¬ای در فیلم داشته باشند که همین موارد فیلم را در بعضی لحظات اندکی خسته کننده یا حوصله سر بر میکند. یکی از مهمترین نکات مثبت زیبایی برتر این بود که فیلمنامه¬ای مهندسی شده داشت، لحظات غیر درام و اضافی نداشت و همه چیز دائما در خدمت القای مضامین و تم اصلی فیلم، در حال افزودن درام بر فضای فیلم بودند. از اواسط فیلم، شاید بتوان اذعان کرد که پایان فیلمنامه قابل حدس و پیش بینی میشود و تعلیق یا هیجانی دیگر مانند نیمه اول فیلم جریان ندارد.
در ادامه بحث، میتوان این گونه تفسیر کرد که مهمترین مفهوم مطرح شده در فیلم جوانی تقابل بین گذشته و آینده است و هر پرسوناژ هم نگاه خاص خود را به این مقوله دارد اما با توجه به عاقبت هر کدام از آن ها باید پذیرفت که سورنتینو اصل را به برتری آینده به گذشته و امید به ناامیدی میدهد. در ادامه همین بحث باید به صحنه هایی اشاره کرد که شخصیت اصلی فیلم به همراه پیرمرد فیلمساز که دوست صمیمی یکدیگر نیز هستند، در کشتزارهای زیبایی در حال قدم زدن بوده و در حالیکه از عشق ها و وقایع مهم زندگی شان در گذشته در حال صحبت¬اند، اعلام میکنند که در حال حاضر مهم ترین دغدغه شان میزان ادرارشان در شبانه روز است که به تقابل دغدغه آنها در گذشته و حال حاضر میپردازد.
فیلم جوانی حاوی تضادهای بسیاری است که از قضا کارکردی دیالکتیکی نیز دارند. این تضادها از سطح گفتار شروع شده و تا سطح میزانسن و دکوپاژ و نهایتا شخصیتها ادامه می¬یابد. کسی از اهمیت و جذابیت جوانی میگوید و پیری را نفی میکند و از سر رسیدن آن میترسد و دیگری عاشقانه پیری را میپرستد و از چروکیهای پوست پیرها توصیفات شاعرانه ارائه میدهد و جوانی را مانند دیگری نمیپرستند. دوربین مردی پیر را شکوهمندانه نشان میدهد و جوانی مغرور را حقیرانه و چالش برانگیز به تصویر میکشد. حضور شخصیتهای مختلف در صحنه و رابطه و تقابل او با صحنه پردازی و حتی دکور فیلم همگی در مسیر ارائه همین تقابلها و تضادهای دیالکتیکی هستند.
- توضیحات
- بازدید: 1195
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.
نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان