چگونگی شکل گیری قلعه اسماعیلیه در ایالت قهستان
چگونگی شکل گیری قلعه اسماعیلیه در ایالت قهستان
یک سال پس از فتح الموت، حسن صباح حسین قاینی را مأمور سامان دهی اوضاع طرفداران خود در قهستان کرد. همان طور که عنوان شد، حاکمان قهستان در دوره های سامانی و غزنوی از طرفداران این فرقه بودند و با آمدن داعیان با این فرقه بیشتر آشنا شدند و از جانبی خشکی ناحیه و فقر اقتصادی و کشاورزی متکی بر قنات که ناشی از پراکندگی منابع آب بود، روستاهای قهستان را به صورت نقاط مسكون دور از هم و منفرد در آورد که به ناچار می باید به نوعی اقتصاد بسته و خودکفا متکی می بودند.
اسماعیلی مذهب بودند و عقاید مذهبی که با خود آوردند در خراسان که مهد اندیشه های مانوی، مزدکی و زردشتی گری بود پذیره پیدا کرد و بعدها به عنوان کابوسی برای جانشینان محمود در آمد.
دعوت اسماعیلی در قهستان، دومین ناحیه ی عمده ی فعالیت های اسماعیلیه، به علت وجود سنت های پیشین شیعی در این مناطق، زمینه ی مساعدی برای رشد و ترقی پیدا کرد. علاوه بر این قهستان به دلیل شرایط نامناسب، مأمن فرق قبل از اسلام مثل زردشتی بود و از س وی دیگر به دلیل شرایط اقتصادی و جغرافیایی، سازگاری فراوانی در آن جا برای گسترش فرهنگ و کیش مانوی فراهم شده بود. به همین جهت بسیاری از مانویانی که دچار تنگنای فکری بودند و از گذشته های دور به قهستان آمده بودند و در غار چنشت اقامت داشتند که عبادتگاه و گورستان مانویان بود.
وجود این ادیان غیر اسلامی زمینه ی مناسبی را برای رشد اسماعیلیه در این ناحیه فراهم کرد. با وجود این روابط فکری و عبادی گسترده ای بین این گروه ها با اسماعیلیه وجود داشت. دلیل دیگر این امر آن بود که خاندان سیمجوری که از بومیان و طرفداران اسماعیلیه بودند، راهگشای ورود رسمی مذهب اسماعیلی به قهستان بودند و بسیاری از پناهندگانی را که بعد از قتل عام اسماعیلیه در دربار سامانی نجات یافتند، به قهستان آوردند. ولادیمیرونا علل گرایش مردم قهستان و خصوصا سیستان را به دعوت و خیزش عظیم اسماعیلیه، ستمگری گسترده ی عباسیان در این بخش ها و وجود اقطاع حکومت سلجوقی و همچنین ذهنیتی که از حضور خوارج در منطقه داشتند، می داند.
با ورود حسین قاینی و استقرار او در منطقه ی درح، این منطقه به تصرف اسماعيليه در آمد و آن ها کاروان هایی را که از کرمان قصد قاین داشتند، مورد تهدید و حمله قرار می دادند و پس از غارت اموال همه را از دم تیغ می گذرانیدند. مردم قاین به همراه حاکمان سلجوقی به جنگ اسماعیلیه در آمدند. سربازان سلجوقی در این جنگ شکست خوردند و با تصرف کامل قلعه ی درح در شرق بیرجند و قلعه ی مؤمن آباد در سال ۴۸۴ و به دست آوردن جاپای محکمی در این منطقه، اقطاع دار قهستان قزل سارغ را نگران کردند. وی در سال ۴۸۵ به اتفاق متحد سیستانی خود امیربهاء الدوله برای جلوگیری از این قیام به محاصره ی قلعه شتافتند ولی با مرگ ملکشاه در شوال ۴۸۵ لشکر سلجوقی بدون هیچ نتیجه ای متفرق شد و اسماعیلیان به پیروزی روانی مهمی دست یافتند.
هم چنین در اقدامی دیگر، حاکم سلجوقی قزل سارغ چشم طمع به خواهر بادار (عنوانی پدرسالار ارباب در مناطق کشاورزی قهستان و سیستان که امروزه نیز در این منطقه رایج است)، منور سیمجوری دوخت و به همین دلیل سیمجوریان که از دست سلاجقه نگران بودند، از این فرصت استفاده کرده و کنترل طبس مسینا را که در اختیار آنان بود، به اسماعيليه سپردند و از آن ها پشتیبانی روحی و مالی کردند و با این اقدام بر قدرت اسماعیلیان افزوده شد.
یکی از دلایلی که تا حدودی نقطه ی اصلی قدرت گیری اسماعیلیه محسوب می شود، نخست قتل وزیر خواجه نظام الملک و سپس مرگ سلطان ملک شاه بود و با مرگ این دو، هرج و مرجی عظیم سراسر امپراتوری سلجوقی را در بر گرفت و سپاهیانی که در حال جنگ با مدافعان قلعه ی درح بودند، با شنیدن آن دست از مبارزه کشیده و پراکنده شدند.
اسماعیلیان از احساسات عدالت خواهی مردم و هم چنین اختلافات و درگیری های دولت سلجوقی سود جسته و مناطق زیادی را به دست آوردند و بعد از چندی دژهای قاین، خور و خوسپ را به تصرف در آوردند. ایجاد حکومت های متفرقه ی سرداران سلجوقی در گوشه و کنار ایران باعث شد که اسماعيليه فرصتی به دست آوردند تا حملاتی به نواحی شمالی قهستان و ترشیز کنند و با درخواست کمک حاکم ترشیز برای رهایی از دست لشکریان ترک، به ترشیز حمله کردند و آن جا را به تصرف در آوردند و تا زمان سقوطشان این منطقه را در دست داشتند. با گسترش حملات اسماعیلیه به شمال، آن ها سبزوار و بیاز (جمند) را به تصرف در آوردند. در این دوره جنگ های داخلی بین سرداران سلجوقی فرصتی طلایی برای اسماعیلیه فراهم ساخته بود تا بنیان های اقتصادی و نظامی خود را استحکام بخشند. اسماعیلیان در سال های پایانی قرن پنجم هجری کنترل راه تجاری خراسان به سیستان را که از نیه عبور می کرد، به دست گرفتند.
شاید اگر نزاریان روحیه ی روزگاران گذشته را داشتند، یعنی آن زمان که با شور و شوق تحت رهبری حسن صباح و جانشینان بلافصل او علیه قوای سلجوقی می جنگیدند، بعضی از قلاع اسماعیلیه تا آن جا می توانستند در مقابل تهاجمات مغولان مقاومت ورزند که هلاکو را به نوعی سازش وادار سازند. اسماعیلیان نزاری از همان آغاز به یک جنگ انقلابی و زنده ماندن در یک محیط فوق العاده خصمانه می اندیشیدند، از این رو به عوض متکلمان و فقیهان دانشمندی که بتوانند مسائل عقلانی مختلف را مورد بحث قرار دهند، فرماندهان نظامی تربیت کردند.
- توضیحات
- بازدید: 550
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.
نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان