بررسی تطبیقی مفهوم حرکت در دو هنر سینما و معماری (2)


در حالی که در معماری، نه فقط فضا یک عنصر خارجی نیست، بلکه ماهیتا عنصری درونی به شمار می آید. از معماری به صورت یک سطح عادی استفاده نمی شود، بلکه روابط ساختاری آن به صورت حجم و بعد است که با بیننده ارتباط برقرار می کند، و سرانجام می توان گفت که یک اثر معماری نه فقط چیزی است که در فضا زندگی می کند، بلکه این امکان را به وجود می آورد که فضا در آن حیات یابد. بر همین اصول است که سینما شیوه ارتباطی اش را از جنبه فضاسازی بنیاد می گذارد. از یک طرف، حرکت درونی فیلم در مسیر بازگویی یک روایت و جابه جایی ذهنی بیننده، آن را در فضا به جریان می اندازد و از طرف دیگر، در صحنه های انفرادی است که با پیروی از اصول اولیه تفکیک مقاطع به صورت نماهای منفرد و ترکیب مجدد آنها در شکل کلی یک ساختار سینمایی، فضا امکان رشد و نمودی ذهنی پیدا می کند. ناظر معماری با حضور خود در فضای معماری، با نگاه به اطراف و از طریق درک روابط مقیاس و پرسپکتیو، حجم و فاصله و فضای اطراف را مورد مطالعه قرار میدهد. تماشاگر سینما نیز در حین مشاهده یک صحنه، و به رغم این که فیلم ساز تمامی زوایای یک صحنه را به وی نشان نداده است، تصوری قریب به یقین از شرایط فضایی صحنه به دست می آورد. به عبارتی رابطه فضای معماری با فضای فیلمی رابطه¬ای ماهوی است، نه فیزیکی.

بررسی تطبیقی مفهوم حرکت در دو هنر سینما و معماری (2)
فضا در معماری از پیوستگی مکانهای مجاور هم ایجاد می شود، و تماشاگر معماری برای احساس این فضا از عوامل متنوعی متأثر می شود. سطوح شكلها، حجمها، خطوط و سایه روشن در حرکت نگاه تماشاگر به منظور دریافت فضای واقعی معماری نقش مؤثری دارند. آنچه مکان های مختلف و فضاهای منفرد، اما مجاور را به هم متصل می سازد واسطه هایی است که در طول تاریخ معماری تحولات شگرفی به خود دیده است. یکی از مهم ترین این واسطه ها در معماری شرقی، به ویژه در معماری اسلامی، قوس است. قوسها در معماری، علاوه بر این که عامل مناسبی برای رفع مشکل فشار سقف بوده اند، به واسطه نقش بسیار اساسیشان در بین سایر عناصر معماری، در تعریف فضا تغییرات اساسی پدید آورده اند. مهم ترین تأثیر آنها بر فضای معماری نقش متحد کننده شان در فضای داخل و خارج است.

بررسی تطبیقی مفهوم حرکت در دو هنر سینما و معماری (2)

بدین ترتیب فکر یک فضای پیوسته از طریق به کارگیری این عنصر حیاتی در معماری گسترش یافته است. اساس یک معماری، همین فضای پیوسته آن است. در سینما نیز این فضای پیوسته نقش حیاتی دارد. در واقع فضاسازی به عمل آمده از طریق عناصر سینما از جمله نما، میزانسن، نور و حرکت بازیگر و حتی صدا، نیازمند ابزارهایی مثل قوس در معماری بوده است. سینما در روزهای اولیه خود فاقد چنین ابزار فضاسازی بود. زیرا به واسطه محدودیت های فنی امکان تغییر موضع دوربین و تغییر زاویه آن، در جهت تفکیک و تقسیم فضا و رویداد جلو دوربین وجود نداشت. اما با کشف توانایی های بالقوه تدوین، امکان بسط و گسترش صحنه تا حدود زیادی دستخوش تغییر شد و افق جدیدی برای دست یابی به یک فضای پیوسته در سینما پدید آمد. امروزه فیلمساز با استفاده از شیوه های انتقال تصویر، در تدوین همان کاری را می کند که معمار با استفاده از واسطه های حجمی یک فضا را به فضای دیگر پیوند میدهد. به عبارت دیگر برش، دیزالو و یا سایر شیوه های تدوین، پیوستگی فضایی صحنه و یک فیلم را ممکن می سازد. سینما در زمان جاری است.

بررسی تطبیقی مفهوم حرکت در دو هنر سینما و معماری (2)

تماشاگر سینما برای برقراری ارتباط با یک فیلم نیازمند فرصتی است که بخشی از آن صرف تماشای فیلم می شود و بخشی دیگر به تفکر و تأويل مفاهیم فیلم اختصاص می یابد. اما زمان در سینما شکل ویژه ای نیز دارد که با روشهای مختلف قابل ارائه است. تماشاگر در تجربه تماشای فیلم، زمان جاری و واقعی را که بر وی حاکم است فراموش می کند و خود را به زمان فیلمی می سپارد. زمان فیلمی نیز چهره های مختلف دارد که بارزترین آنها زمان روانی رویدادی است که بر روی پرده گسترش می یابد و به ضرورت کند و تند شده و بسط و قبض پیدا می کند. تماشاگر با حضور روانی در فرایند تحولات رویدادها و وقایع روی پرده، برخی اوقات به گذشته می رود و زمانی نیز به آینده سفر می کند. گرچه این رفت و آمدها و همراهی تماشاگر با رویداد فیلم حرکتی فیزیکی نیست، اما جنبه های ذهنی آن به تجربه هایی منتهی می شود که احساس واقعیت و درک و دریافت واقعی را القا می کند.

بررسی تطبیقی مفهوم حرکت در دو هنر سینما و معماری (2)

در واقع، حرکت مشترک تماشاگر و رویداد فیلم است که مقوله قابل تأمل زمان روانی فیلم را برای تماشاگر ملموس می سازد. همان-گونه که گفته شد، زمان برای به حقیقت پیوستن متکی به فضاست، و برای درک فضا نیز الزاما باید حرکت کرد. چشم تماشاگر بر عناصر تصویری یک صحنه حرکت می کند و ذهن او در لایه های مختلف فیلم به جست وجو می پردازد تا مفاهیم را از طریق روایت، ریتم، تداوم و هماهنگی و سرانجام ظرف همه این عناصر یعنی فضا درک کند.

بررسی تطبیقی مفهوم حرکت در دو هنر سینما و معماری (2)
از طرف دیگر، معماری هنری فضا - زمانی است، زیرا برای درک و دریافت فضای آن، تماشاگر نیازمند حرکت در درون و بیرون آن است. صرف این زمان برای کشف عناصر و عوامل معماری امری الزامی به نظر می رسد. در مقایسه با نقاشی، معماری به زمان وابستگی بیشتری دارد. زیرا دو بعدی بودن نمی تواند تجربه معماری واقعی را عرضه کند. این تجربه فقط در فضا یا عمق اتفاق می افتد. در چارچوب پرسپکتیو کلاسیک، تماشاگر درکی ایستا در فضا پیدا می کند، زیرا عمق را از یک زاویه دید منفرد شاهد است. این مورد به فیلم های اولیه تاریخ سینما بسیار شباهت دارد. آنها نیز به دلایل گفته شده، از یک دیدگاه به موضوع نگاه می کردند. مثال فیلم ورود قطار به ایستگاه لاسيوتا نیز به رغم درک صحیح لومیر از اصول پرسپکتیو، نتوانست به پویایی حرکت در فیلم کمک کند. در تاریخ معماری شاهد دوره های مختلف آثاری هستیم که با روشهای متفاوت در تلاش بوده اند از طریق عرضه و بر هم نمایی شکل های بصری، چشم تماشاگر را به حرکت وادارند. هنر مدرن همه نگرش های کلاسیک را درباره فضا در هم می شکند و حجمها و فضاها را دارای جاذبه می کند، به طوری که دیدگاه انحصاری حذف می شود و با حرکت در معماری می توان نقاط دید و مراکز توجه فراوانی را به صورت انفرادی و یا در کل بررسی کرد.

بررسی تطبیقی مفهوم حرکت در دو هنر سینما و معماری (2)

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 Rating 0.00 (0 Votes)
افزودن نظر
  • هیچ نظری یافت نشد.
قدرت گرفته از کومنتو فارسی جوملا نال

مطالب مشابه

هتل آدم و حوا آنتالیا

تور کیش 3 شب و 4 روز

تور استانبول 2 شب و 3 روز ویژه شهریور 94

هتل و اسپای کلارک گرینز - ایرپورت ریزورت هند

دریافت تورهای لحظه آخری و نرخ ویژه از طریق تلگرام

بازار پردیس دو کیش