تحلیل سبک کارگردانی اصغر فرهادی (1)

تحلیل سبک کارگردانی اصغر فرهادی

در سینمای ایران کارگردانهای شاخص کم نداشته ایم. اما اصغر فرهادی به خاطر فروش قابل توجه فیلم هایش در ایران و همچنین، موفقیت آثارش در جشنواره هایی چون کن و اسکار، فیلم ساز بسیار مهمی محسوب میشود. هر فیلمی که او می سازد پیش از اکران شدن، بسیاری از موفقیت ها را برای او و تیمش تضمین میکند. الان شرایط او به نحوی است که خیلی سخت میتوان روزی را تصور کرد که فیلم او نتواند در فروش و موفقیت های جشنواره ای، درخشان عمل کند. به هر حال او اصغر فرهادی است و سینمای این روزهای کشور هم درگیر یک بیماری بنام «بیماری اصغر فرهادی» شده است. اکنون خیلی از فیلمسازان ایرانی تلاش میکنند تا شبیه او فیلم بسازند و همین تب که در سینمای ایران فراگیر شده، نشان دهنده اهمیت تحلیل  و بررسی سبک او در فیلمسازی است.

در ابتدا باید این نکته را عرض کنم. اصغر فرهادی هرچقدر که در بازی گرفتن از بازیگرهایش و همچنین نگارش فیلمنامه های جذاب، موفق است، در کارگردانی کردن فیلمهایش خیلی حرفی برای گفتن ندارد. البته او به خوبی میتواند فیلمنامه های جذابش را به تصویر تبدیل کند و این کار، یعنی تصویری کردن فیلمنامه نیز از همان صبغه تلویزیونی و سریال سازی همراه با او مانده است. اما چرا او کارگردان خوبی نیست؟

تحلیل سبک کارگردانی اصغر فرهادی

به صحنه دادگاه فیلم جدایی نادر از سیمین ارجاع میدهم. در این صحنه حدودا 120 پلان وجود دارد. میانگین زمانی هر نما حدودا دو ثانیه است و به همین دلیل ریتم بسیار خوب و مناسبی دارد. اما با توجه به اینکه این صحنه از طریق حدودا چهارده جای دوربین فیلمبرداری شده است، اصغر فرهادی خیلی کار بزرگی انجام نداده است. تصور کنید که طبق محاسبات او حدودا چهل دقیقه نمای خام را به دست تدوین گرش داده تا او از میان این چهل دقیقه راش، یک صحنه چهار دقیقه ای را بیرون بکشد. در واقع او در این صحنه از هر زاویه ای که به نظرش مناسب می آمده است، فیلمبرداری کرده و حتی از هر زاویه تقریبا تمام صحنه را ضبط کرده تا حین تدوین، تدوین گر دستش حسابی باز باشد و بهترین ها را انتخاب کند. پس این کاری که او انجام داده خیلی کار شاقی نیست و حتی یک کارگردان کم تجربه تر هم اگر چنین وقت و سرمایه و امکاناتی داشت، می توانست از تمام این زوایا فیلم را ضبط کرده و سپس از بین تمام نماهای ضبط شده، بهترین ها را برای فیلمش بیرون بکشد.

البته که ویژگی بارز این صحنه، بازی فوق العاده بازیگرانش است و این کاری بوده که کسی به غیر از اصغر فرهادی نمی تواند انجامش دهد. اما به راستی او با کارگردانی کردن خود، چه چیزی را به فیلم  و فیلمنامه افزوده است؟ او برای این صحنه قصد دارد داستان به دادگاه رفتن شخصیت های فیلمش را تعریف کند.

تحلیل سبک کارگردانی اصغر فرهادی

زن و شوهر فقیر با بازی ساره بیات و شهاب حسینی مقابل مردی که پیمان معادی نقش وی را بازی می کند، در دادگاه قرار گرفته اند و قاضی این فیلم با بازی بابک کریمی، قصد دارد که بین آنها قضاوت کند. تنش در این صحنه بسیار بالاست و اصغر فرهادی هر کاری انجام داده تا فقط این تنش را به مخاطب فیلم نیز القا کند. اما در هیچ کدام از قاب بندی ها  و میزانسن های فیلم، اطلاعاتی به غیر از اطلاعات فیلمنامه به ما داده نمی شود. هر حسی که در فیلمنامه مشخص شده است در فیلم به تصویر کشیده شده، همین و بس.

برای مثال، فیلم چهار ماه و سه هفته و دو روز، اثر کریستین مونجیو را مثال میزنم. در این فیلم شاهد گفت و گوی دو دختر جوان با یک مرد هستیم. یکی از دختر ها قصد دارد که عمل غیر قانونی سقط را انجام دهد و مرد هم متخصص این کار است. اگر اصغر فرهادی قصد داشت که این صحنه را کارگردانی کند، یک دکوپاژ ساده میزد که صرفا تنش میان شخصیت ها و اوج گرفتن درگیری و به مانع خوردن دو دختر جوان را به تصویر بکشد. اما کریستین مونجیو دوربین را آرام آرام به یکی از شخصیت ها نزدیک میکند و برای لحظاتی روی صورت دختر جوان میماند. دیالوگ ها در حال گفته شدن است اما؛ ما فقط صورت این دختر را می بینیم. این حس در فیلمنامه وجود نداشته است. این که با چنین قابی مخاطب فیلم به نهایت سرگیجه و استیصال برسد و حتی احساس کند که حالش بد شده، چیزی نیست که در فیلمنامه اثر وجود داشته باشد، بلکه در مرحله کارگردانی توسط کریستین مونجیو انجام شده است.

تحلیل سبک کارگردانی اصغر فرهادی

همانطور که اشاره شد، اصغر فرهادی به خاطر سابقه ای که در تلویزیون و کار سریال سازی داشته است، بیشتر تمرکزش بر این است که اطلاعات مشخص شده در فیلمنامه را به مخاطب بدهد و قدمی بیش از این برنمیدارد. در واقع او نویسنده بزرگی است اما کارگردان شاخصی نیست. فرهادی نمیتواند مانند مونجیو در مرحله کارگردانی، یک قدم بیشتر بردارد و ترجیح میدهد قدمی را که در مرحله فیلمنامه برداشته سفت تر کند.

او در باقی فیلمهایش نیز به همین نحو عمل میکند. مثلا در فیلم فروشنده، به قدری در جزئیات تمرکز می کند که دخالت کارگردان در فیلم حسابی واضح و عیان می گردد. اینکه یک شخصیت دقیقا چه چیزهایی از جیب خود بردارد و چه چیزهایی را بر روی میز بگذارد، در فیلم جدایی صحنه هایی که شخصیتی پول هایی را می شمارد و داخل کشو می گذارد، در همه این ها اصغر فرهادی فقط خواسته المان هایی در فیلم وجود داشته باشد که او میخواهد و همین پیچیدگی و شدت یافتن دخالت کارگردان در فیلم، باعث میشود که خیلی حالت طبیعی نداشته باشد.

تحلیل سبک کارگردانی اصغر فرهادی

او البته در فیلمنامه هم آثاری به شدت کلاسیک و امتحان پس داده نوشته که همین باعث میشود نتوان او را استاد بلامنازع فیلمنامه نویسی به شمار آورد. چیزی که مثلا در مورد بازی گرفتن از بازیگرها صادق است و او واقعا استاد بازیگردانی در سینماست و متدهای مخصوص خود را نیز در این زمینه دارد. اما در هیچکدام از فیلمهای فرهادی شاهد این نیستیم که او با دوربین و میزانسن و دکوپاژ خود، کاری کند که ما احساس کنیم از فیلمنامه جدا شده و بعنوان یک کارگردان در فیلم به ارزش اثر افزوده است. این عدم ایجاد ارزش افزون، باعث میشود که اصغر فرهادی یک کارگردان تقریبا معمولی باقی بماند.

تحلیل سبک کارگردانی اصغر فرهادی

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 Rating 0.00 (0 Votes)
افزودن نظر
  • هیچ نظری یافت نشد.
قدرت گرفته از کومنتو فارسی جوملا نال

مطالب مشابه

قصه های من و خواهرم (1)

سارا و مهمان کوچک (1)

خواص دارویی میوه ها (1)

مکان های تاریخی شهر کرمانشاه و پیشینه آن ها (1)

بهترین جاذبه های گردشگری شهر پکن (1)

راهنمای سفر به فلورانس (1)