معرفی کتاب دختری که رهایش کردی |‌ رمانی عاشقانه از جوجو مویز

صحبت کردن در مورد جنگ و غارت، در هر شرایطی بسیار آزار دهنده است و هیچ کس در دنیا نیست که از جنگ لذت ببرد. در این مقاله می خواهیم کتابی را به شما معرفی کنیم که درباره جنگ و عواقب آن است. نویسنده این کتاب، جوجو مویز، آن چنان ماهرانه خاطرات دوران جنگ را به تصویر کشیده است که خواننده نمی‌تواند از خواندن این کتاب صرف نظر کند. در ادامه  کتاب دختری که رهایش کردی را به شما معرفی می کنیم.

درباره کتاب دختری که رهایش کردی

معرفی کتاب دختری که رهایش کردی |‌ رمانی عاشقانه از جوجو مویز

موضوع اصلی کتاب درباره اشغال فرانسه توسط نازی‌هاست. داستان کتاب زندگی هنرمندی به نام ادوارد را روایت می کند که همسرش (سوفی) را ترک می‌کند و به جنگ می‌رود. این کتاب در ۲ بازه زمانی صد ساله از زبان ۲ زن به نام‌های سوفی و لیو روایت می‌شود. بخشی از این کتاب درباره اشغال شهر توسط آلمان ها می باشد. در این جریانات قاب عکسی که ادوارد پیش از رفتن به جنگ از چهره سوفی کشیده بود، توجه یکی از فرماندهان نازی را جلب می‌کند. سوفی از این رویداد هراسان می‌شود. آبروی خود و خانواده‌اش را در خطر می‌بیند و حاضر است همه چیزش را فدا کند تا یک بار دیگر همسرش ادوارد را ببیند. در آن سوی داستان، مردی تصویر سوفی را به همسرش لیو نشان می‌دهد و دعوایی به خاطر این عکس اتفاق می افتد. لیو با دیدن عکس همسرش، دچار سردرگمی می شود و عقاید و باورهایش تغییر می کند که بسیار خواندنی است.

درباره نویسنده

جوجو مویز تا به امروز  ۱۳ رمان خلق کرده که مورد توجه افراد زیادی قرار گرفته است. پرفروش‌ترین رمان او، من پیش از تو نام دارد. تمام کتاب های این نویسنده، به ۱۱ زبان ترجمه و روانه بازار شدند. هم چنین بسیاری از کتاب های او، الهام بخش فیلم‌سازان زیادی بوده است.

معرفی کتاب دختری که رهایش کردی |‌ رمانی عاشقانه از جوجو مویز

آیا این کتاب برای شماست؟

اگر به داستان های عاشقانه ایی که در حال و هوای جنگ رخ می دهد، علاقه مندید، پیشنهاد می‌کنیم این کتاب را بخوانید. نویسنده  این کتاب آنقدر ماهرانه فضاسازی جنگ را روایت کرده که طرفداران داستان های جنگی را به خواندن این کتاب تشویق می کند.

در بخش‌هایی از این کتاب می‌خوانیم

معرفی کتاب دختری که رهایش کردی |‌ رمانی عاشقانه از جوجو مویز

«می‌دونی چه حسی داره وقتی خودت و به سرنوشت می‌سپاری؟ یه‌جورایی بهت خوشامد می‌گه. دیگه نه دردی هست، نه ترسی و نه اشتیاق و آرزویی. مرگ، امید بود که داشت با این تسکین به وجود می‌اومد. به‌زودی می‌تونستم ادوارد رو ببینم. ما تو اون دنیا به هم می‌رسیدیم، چون مطمئن بودم که خدا مهربونه، خدا هرگز اون‌قدری بی‌رحم نیست که ما رو از تسکین تو اون دنیا محروم کنه.»
«بعد فهمیدم که همین‌جا می‌میرم و در حقیقت دیگه واقعا برام مهم نبود. همه‌ بدنم از درد گر گرفته بود، پوستم از تب تیر می‌کشید، مفصل‌هام درد می‌کردن و سرم سنگین بود. پارچه‌ی کرباس پشت کامیون بلند شد و باز شد. یه نگهبان بهم دستور داد که برم بیرون، به سختی می‌تونستم حرکت کنم اما اون منو مثل یه بچه سرکش، گرفت و هل داد بیرون. انقدر لاغر و سبک شده بودم که تقریبا راحت پرت شدم.»
«زندگی‌هایمان زمانی به جای ترس، سوپ‌های آبکی گشنیز و حکومت نظامی، با هنر و عشق و لذت پر شده بود. او خودم را به من یادآوری کرد. که چقدر هنوز قوی هستم و می‌توانم برای چیزهایی که می‌خواهم مبارزه کنم.
ادوارد، قسم می‌خورم زمانی که برگردی همان دختری شوم که نقاشی کردی.»

بازدید ها: 995

معرفی کتاب عاشقی به سبک ون گوگ

کتاب عاشقی به سبک ون گوگ، یک کتاب بسیار جذابی است که ماجرای عاشقیِ پسر جوانی با سرگذشتی رازآلود را بیان می‌کند. شاید خواندن این کتاب برای زنان جذاب تر باشد؛ زیرا این کتاب عشق و عاشقی را از دید مردانه روایت کرده و تمام احوالات مربوط به آن را توصیف کرده است. در واقع نویسنده کتاب؛ محمدرضا شرفی خبوشان عاشقانه های زیبایی را در این کتاب بیان کرده است. در ادامه به معرفی کتاب عاشقی به سبک ون گو می پردازیم.

معرفی کتاب عاشقی به سبک ون گوگ

درباره کتاب عاشقی به سبک ون گوگ

داستان این رمان، ماجرای زندگی پسری به نام «البرز» است که در خانه یکی از فرماندهان ارتش شاهنشاهی به‌عنوان فرزند خدمتکار بزرگ شده و با دختر تیمسار، «نازلی»، هم‌بازی بوده و با گذشت زمان عاشق او شده است. البرز در ابتدای داستان به خاطر نازلی، کار های عجیب و غیرمعمولی انجام می دهد. در واقع نویسنده در همان ابتدای کتاب، خواننده را تشویق می کند که پایان داستان را بخواند. این رمان در واقع تصویری از فضای روشنفکری عصر پهلوی را به تصویر کشیده و خواننده را در آن فضا قرار داده است. شخصیت اصلی داستان نقاش معلولی‌ست که در طول روایت داستان، از کنج تنهایی خود بیرون آمده و وارد فضای واقعی جامعه می‌شود.  هم چنین نویسنده این رمان، علاوه بر وجه ادبی زیبای این رمان، ظرافت‌ها و جزئیات نقاشی را هم به‌خوبی شناخته و بیان کرده است.
این کتاب دارای چهار فصل است و تمام داستان‌ها از زاویه دید «البرز» که به طور اتفاقی در جریان ماجرا قرار گرفته، در حال روایت می باشد. فصل آخر درباره اتفاقاتی است که بر سر مردم شمال خراسان آمده و به جریانات مشروطه و ظلم بر دختران قوچان بر اثر فشار حکومت اشاره شده است. شما بعد از خواندن این کتاب، مطمئنا باز به سراغش می روید تا بار دوم با دقت بیشتری آن را بخوانید.

آیا این کتاب برای شماست؟

معرفی کتاب عاشقی به سبک ون گوگ

رمان «عاشقی به سبک ون‌گوگ» سرشار از تکنیک‌های ادبی و نوشتاری است. نویسنده در این اثر سبک متفاوتی را استفاده کرده و با تصویرسازی قوی و توصیفات ساختارشکن در روایت داستان، این رمان را به یک کلاس کوچک نویسندگی تبدیل کرده است. شما با خواندن این رمان بیشتر با فنون نویسندگی آشنا می شوید. پیشنهاد می کنیم این کتاب را حتما مطالعه کنید و نظر خود را در مورد آن با ما به اشتراک بگذارید.

بخش‌هایی از کتاب

به قول نازلی نقاشی آدم را کر می‌کند، شنوایی آدم را می‌برد توی رنگ‌ها و نقاش وقتی به نقاشی فکر می‌کند، یا وقتی دارد تابلویش را می‌کشد، هم رنگ‌ها را می‌بیند و هم رنگ‌ها را می‌شنود. بو و مزه‌ای که حس می‌کند، بو و مزه رنگ است و با دمب باریک و بلند قلم مو، لمسش را هم به تن تابلو می‌ریزد و گاهی اصلا هوس می‌کند به این لمس آنقدر میدان بدهد که از نوک انگشتش برای درهم کردن و ساختن رنگ‌ها استفاده کند. همیشه خدا کناره منفذها و زیر ناخن انگشت اشاره‌مان رنگی بود و موقع کشیدن و فکر کردن به نقاشی، صدایی غیر از رنگ نمی‌شنیدیم.

معرفی کتاب عاشقی به سبک ون گوگ

بازدید ها: 567

معرفی کتاب جستارهایی در باب عشق

هر انسانی، در طول زندگی یک بار عاشق می شود، البته برخی از افراد تصور می کنند که عاشق شده اند، در حالی که فقط یک توهم است. افرادی که عشق را تجربه کرده اند، می دانند که عشق یکی از جذاب‌ترین و البته بحث‌برانگیزترین رخدادهای زندگی آدمی است. در ادامه قصد داریم کتاب جستارهایی در باب عشق را به شما معرفی کنیم.  در این کتاب با عشق از دیدگاه آلن دوباتن، فیلسوف معروف سوئیسی، آشنا می‌ شوید؛ با ما همراه باشید.

معرفی کتاب جستارهایی در باب عشق

درباره کتاب جستارهایی در باب عشق

اولین سوالی که ذهن مخاطب را درگیر می کند این است که جسارت به چه معناست؟ شاهین کلانتری (نویسنده و استراتژیست محتوا) می‌گوید: «جستار برداشت شخصی نویسنده است از هرآنچه آموخته، و بیان آموخته‌ها به بیان شخصی خودش. نکته قابل‌توجه در جستارنویسی این است که نویسنده به دنبال تحمیل دیدگاه‌های خود نیست و فقط بینش تازه‌ای را به ما معرفی می‌کند.»
این کتاب در مورد زن و مردی است که داستان عشقشان در هواپیمای لندن شروع می‌شود. موضوع اصلی این کتاب، عشق است. در ابتدا، مخاطب فکر می کند که قرار است یک رمان بخواند، اما در اصل این کتاب تلفیقی از داستان و فلسفه است. در واقع، نویسنده برای جستارهایش که همگی در باب عشق و ارتباط عاشقانه هستند، از یک ماجرای عاشقانه برای بیان تحلیل‌هایش استفاده کرده است. کتاب دارای بیست و چهار فصل می باشد و شامل درس‌هایی در مورد عشق به زبان فلسفه است. این کتاب به سؤالات زیادی در رابطه با عشق پاسخ می‌دهد؛ مثلا عشق در یک نگاه چرا و چگونه رخ می‌دهد؟ چرا اغلب در رابطه عاطفی شکست می‌خوریم با وجود اینکه عاشق هستیم؟ دوباتن، نویسنده این کتاب معتقد است که فلسفه باید در خدمت زندگی باشد؛ در واقع او با همین تفکر، تصمیم گرفت تا فلسفه را به زبانی ساده در قالب کتاب ارائه کند. جالب است بدانید، شهرت او و کتاب‌هایش به‌خاطر همین سادگی است که در بیان فلسفه دارد.

معرفی کتاب جستارهایی در باب عشق

درباره نویسنده

آلن دو باتن در سال ۱۹۶۹ در سوئیس متولد شد. او در رشته‌های تاریخ و فلسفه تحصیل کرده و دکترای فلسفه در دانشگاه هاروارد را برای نوشتن کتاب‌های فلسفی به زبان ساده رها کرده است. او همچنین در سال ۲۰۰۸ یک مؤسسهٔ مجازی به نام مدرسهٔ زندگی تأسیس کرده است. کتاب‌های او به زبان‌های زیادی ترجمه شده‌اند. از دیگر آثار او می‌توان به «خوشی‌ها و مصائب»، «یک هفته در فرودگاه»، «تسلی‌بخشی‌های فلسفه» و «هنر همچون درمان» اشاره کرد.

معرفی کتاب جستارهایی در باب عشق

آیا این کتاب برای شماست؟

این کتاب هم به صورت داستانی است و هم از زاویه‌ٔ فلسفه به عشق می‌پردازد و روابط عاشقانه را تحلیل و بررسی می‌کند. مطالعه این کتاب، به داشتن یک رابطه خوب کمک می کند. اگر هنوز هم عاشق نشده اید، این کتاب به شما کمک می کند تا با آمادگی بیشتر، به سمت عشق بروید.

بخش‌هایی از کتاب

الیاس کانتی می‌گوید: «دیدن ورای آدم‌ها آسان است، ولی ما را به جایی نمی‌رساند.» به عبارت دیگر چه آسان و بی‌فایده در افراد عیب می‌یابیم. آیا وقتی عاشق می‌شویم، بعضا به این دلیل نیست که حتی به بهای کوری خودمان در این فرایند و آن لحظه خواسته‌ایم، دیدن ورای آدم‌ها را نفی کنیم؟ اگر بدبینی و عشق دو گزینه‌ متقابل باشند، آیا عاشق شدن ما به این دلیل نیست که می‌خواهیم از موضع ضعف بدبینی، نجات یابیم؟ آیا در هر «عشق در نگاه اول» نوعی گزافه‌پردازی نسبت به خصوصیات معشوق وجود ندارد؟ نوعی گزافه‌پردازی که ما را از منفی‌نگری معمولی‌مان منفک می‌کند و تمرکز و نیرویمان را معطوف کسی می‌کند که چنان باورش داریم که هرگز خود را چنین باور نداشته‌ایم.

بازدید ها: 418

معرفی کتاب احساسات ناگفتنی | سفری به ناخودآگاه

اگر شما از آن دسته افرادی هستید که غم هایتان را در دلتان نگه می دارید، پیشنهاد می کنیم کتاب احساسات ناگفتنی را حتما مطالعه کنید. نویسندهٔ دانمارکی کارن بلیکسن می‌گوید: «می‌توان رنج‌ها را تحمل کرد، اگر بتوانیم آنها را در قالب داستانی بریزیم و یا قصه‌ای درباره‌اش بسازیم، ولی وقتی کسی نتواند داستان غصه‌هایش را بگوید، چه اتفاقی می‌افتد؟» در ادامه کتاب احساسات ناگفتنی را به شما معرفی می کنیم؛ با ما همراه باشید.

معرفی کتاب احساسات ناگفتنی | سفری به ناخودآگاه

درباره کتاب احساسات ناگفتنی

موضوعی که این کتاب به آن پرداخته، درباره روان درمانی می باشد. روان درمانی به گفت‌وگوی بین دو نفر که یکی از آن­ها دچار مشکل عاطفی، روانی، رفتاری، شناختی و… است، و فرد دیگر برای حل و یا درک مشکلات او تلاش می‌کند، گفته می شود. روش روان‌درمانی فقط برای درمان افرادی که دچار اختلالات روانی  هستند، استفاده نمی‌شود؛ بلکه شیوه‌ای درمانی جهت حل مشکلات فردی است و کمک می‌کند تا تعارض‌ها و تناقض‌های دورنی که منجر به بروز علائمی مانند ترس، دروغ، اضطراب، خشونت و… شده‌اند، برطرف شود. دکتر گروس در مورد کتابش این‌گونه می‌گوید: «برای خیلی از ما پیش آمده که احساس می‌کنیم با وسوسه‌ها و گزینه‌های احمقانه در تلهٔ اعمال و افکار خود گرفتاریم و احساس ترس و ناخوشنودی به ما دست می‌دهد؛ گویی زندانی تاریخچهٔ زندگی‌مان هستیم. نمی‌توانیم به جلو برویم و با این حال باور داریم که راهی وجود دارد. یکی از مراجعین من در معصومیت کامل این جمله را به من گفت «می‌خواهم عوض شوم به شرطی که تغییری در کار نباشد.» اما تخصص من در زمینهٔ تغییر است و مباحث این کتاب هم در این‌باره سخن می‌گوید و چون تغییر و از دست‌دادن عمیقا به هم وابسته هستند، بنابراین دگرگونی بدون از دست دادن میسر نیست. موضوع اصلی کتاب همین است. این کتاب حاصل ۲۵ سال کار در زمینهٔ روانکاوی و صرف ۵۰ هزار ساعت طی جلسات متعدد است.» شما با مطالعه این کتاب، می‌توانید خود، دیگران و دنیا را بهتر شناخته و درک کنید. کتاب در قالب ۳۱ داستان دسته بندی شده است. این کتاب شامل زندگی واقعی افرادی است که به دکتر گروس برای حل مشکلات‌شان مراجعه کرده اند. دکتر برای پیدا کردن علت علایم  هر فرد، با آنها به ناخودآگاه هایشان سفر می کند که بسیار جالب و آموزنده است.

معرفی کتاب احساسات ناگفتنی | سفری به ناخودآگاه
هر فصل شامل نمونه های بررسی شده است و مخاطب را بیشتر با علم روان درمانی آشنا می  کند. هر چه مخاطب جلوتر می رود، کتاب برایش جذاب تر می شود. شما با خواندن داستان‌های این کتاب متوجه می شوید که حرف زدن و گفت‌وگو چه تأثیری در روان و ناخودآگاه ما دارد. با مطالعهٔ احساسات ناگفتنی، می‌آموزیم چگونه با ناخودآگاه‌مان ارتباط برقرار کنیم، چگونه با واقعیات کنار بیاییم و آمادهٔ تغییر شویم، همچنین با هنر درست حرف زدن و درست گوش‌دادن آشنا می‌شویم.

درباره نویسنده

نویسنده این کتاب، دکتر استفان گروس می باشد که در سال ۱۹۵۲ در آمریکا متولد شده است. او در دانشگاه‌های کالیفرنیا، برکلی و آکسفورد درس خوانده و هم‌اکنون در لندن به روان‌کاوی مشغول است. کتاب احساسات ناگفتنی اولین اثر این نویسنده و هم چنین جزو پرفروش ترین کتاب ها در همین حوزه می باشد. ‌

آیا این کتاب برای شماست؟

اگر به روانشناسی، به‌خصوص روان‌درمانی، علاقه‌مند هستید، توصیه می‌کنیم حتما این کتاب را مطالعه کنید. همچنین مطالعه این کتاب برای افرادی که به‌دنبال خودشناسی و آگاهی بیشتر در مورد ناخودآگاه هستند، بسیار کمک‌‌کننده و مفید خواهد بود.

معرفی کتاب احساسات ناگفتنی | سفری به ناخودآگاه

بخش‌هایی از کتاب

امروزه، هر کجا که بچه‌های کوچک هستند، شما زمینهٔ موزیک تمجید را می‌شنوید: دختر خوب، پسرخوب، تو بهترینی. تحسین بچه‌هایمان ممکن است موقتا اعتماد‌ به نفس ما را بالا ببرد و به دیگران این پیام را بدهد که چه پدرومادرهای بی‌نظیری هستیم و چه بچه‌های محشری داریم، ولی این باعث نمی‌شود که بر بچه‌هایمان اثر خوبی داشته باشد. با تلاش‌های زیاد می‌خواهیم خودمان را متفاوت از پدرومادرهایمان نشان دهیم، اما در واقع همان کار آنها را می‌کنیم؛ کارکرد تمجیدهای بیهوده مانند انتقادهای بی‌فکر نسل گذشته است.

معرفی کتاب احساسات ناگفتنی | سفری به ناخودآگاه

بازدید ها: 651

معرفی کتاب نگذار به بادبادک‌ها شلیک کنند | روایتی کودکانه از عدالت

این کتاب یک اثر متفاوت و با یک موضوع خاص می باشد. نویسنده این کتاب با اینکه معروف نیست ولی به جرات می توان گفت که با خلق این اثر، گام بزرگی را در جهت رسیدن به پیشرفت برداشته است. این کتاب با بیان جذاب، مخاطب را به خواندن کتاب تشویق می کند. با ما همراه باشید تا بیشتر در مورد این کتاب صحبت کنیم.

معرفی کتاب نگذار به بادبادک‌ها شلیک کنند | روایتی کودکانه از عدالت
درباره کتاب نگذار به بادبادک‌ها شلیک کنند

این رمان کوتاه درباره پسری کوچک است که در زندان و در کنار مادرش روزگار می‌گذراند. این پسر در بیرون از زندان کسی را ندارد و پدرش سال هست که به دیدنش نیامده است. او تمام وقت خود را در زندان سپری می کند. این رمان مجموعه‌نامه‌های باریش، این پسر کوچک و باهوش به فردی به نام اینجی است. این پسر علاقه زیادی به این زندانی سیاسی اینجی دارد و از زمان که او از زندان آزاد شده، پسر بچه به کمک بزرگتر ها برای او نامه می نویسد. هر نامه نوعِ نگاه ظریف پسربچه‌ای به مسائل زندان و مفاهیم عمیق مثل عدالت، آزادی، شجاعت و… را نشان می دهد. باریش، دنیا را از چشم‌های معصوم خودش تماشا کرده و همه چیز را بسیار کودکانه بیان می کند. در واقع شما در این کتاب، شخصیت های این داستان و زنان زندانی هر سلول را از نگاه کودکانه باریش می‌شناسید. در واقع شما از نامه های باریش، متوجه می شوید که شخصی که او برایش نامه می نویسد، زندانی سیاسی بوده و زنان هم‌سلولی او با توجه به دغدغه‌هایشان با زنانِ دیگر تفاوت زیادی دارند. در واقع شما در این کتاب، با دنیای بی رنگ زندان و آدم هایش از نگاه یک کودک آشنا می شوید.

آیا این کتاب برای شماست؟

معرفی کتاب نگذار به بادبادک‌ها شلیک کنند | روایتی کودکانه از عدالت
شاید شما ابتدا تصور کنید که این کتاب مخصوص کودک و نوجوان استY زیرا شخصیت اصلی آن یک کودک است. اما این کتاب، برای هر سنی مناسب می باشد و تمام افراد از خواندن این رمان که گاهی زبان نمادین و اشارات استعاری دارد، لذت می برند. مثلا در بخش پایانی کتاب، بادبادکی در آسمان زندان حاضر می‌شود که نماد آزادی همه افرادی است که در آنجا حضور دارند اما سربازها به آن شلیک می‌کند و همین موجب ناراحتی باریش می شود یا کبوتری که باریش در زندان از او مراقبت می‌کند، نماد صلح است که در آخر داستان به پرواز درمی‌آید.

بخش‌هایی از کتاب

معرفی کتاب نگذار به بادبادک‌ها شلیک کنند | روایتی کودکانه از عدالت

از مقدمه کتاب

«آنجا که باریش (اسم قهرمان داستان که به معنی «صلح» است) را شناختم نه گلی بود و نه «چناری سرسوده به آسمان»(اشاره است به شعر ناظم حکمت). حتی سیمیت (نانی حقله‌ای شکل که در ترکیه مرسوم بود) فروش با آن صدای بریده‌بریده‌اش نمی‌توانست پای به آن‌جا نهد. تنها پرندگان بودند که گاهی در حیاط سنگی می نشستند.
باریش به من آموخت که چگونه بر بال پرندگان به دشت‌های دوردست سفر کنم. در کلمات نصفه و نیمه او واقعیت و رؤیا چنان در هم آمیخت که گویی تمام زشتی‌های دنیا ابری می‌شد و از آسمان نصفه نیمه ما می‌گذشت و می‌رفت. در آن حیاط سنگی از او آموختم که چگونه بادبادک‌های خیالی را به پرواز درآوریم.
اسمش را نه به مناسبت سال صلح چنین انتخاب کرده بودند و نه برای این‌که مانع وقوع جنگی بشود. باریش نام نوازنده‌ای بود که پدرش دوست داشت. فقط همین!
اگر معنای نامش جهان را دربرمی‌گرفت، او مجبور نمی‌شد در آن حیاط سنگی بزرگ شود. اما این را نه مادرش می‌فهمید و نه امثال مادرش. شاید اگر می‌فهمیدند، ما که می‌گفتیم «بچه‌های همه باید بتوانند شیرینی بخورند»(اشاره به شعر دیگری از ناظم حکمت) و حسرت دیدن آسمان در دلمان مانده بود، دیگر مجبور نبودیم فقط سوار بر بال پرندگان به دشت‌های دور دست سفر کنیم.»

متن کتاب

معرفی کتاب نگذار به بادبادک‌ها شلیک کنند | روایتی کودکانه از عدالت
«اینجی، دماغت دراز نشد؟ عین دماغ پینوکیو… همانی که خودت برایم تعریف کرده بودی. عروسکی به اسم پینوکیو که هر وقت دروغ می‌گفت دماغش بزرگ می‌شد. به من گفتی اگر تو هم دروغ بگویی، دماغت دراز می‌شود. اما خودت هم که دروغ گفتی.
«تو را تنها نمی‌گذارم، تو را هم همراه خودم می‌برم.»
یادت می‌آید؟ این قولی بود که تو به من دادی. اما وقتی خواب بودم، بدون خداحافظی گذاشتی و رفتی. با صدای باز شدن در آهنی بیدار شدم. همه کف می‌زدند و فریاد می‌کشیدند: «به سلامت!» «یک کمی صبر کن، ما هم داریم می‌آییم.»
میان خواب و بیداری حالیم نشد چه کسی دارد می‌رود. بدو بدو رفتم به حیاط. بعضی از زن‌ها داشتند اشک‌هایشان را پاک می‌کردند. دنبالت گشتم تا مثل همیشه بغلم کنی. اول متوجه من نشدند، اما تا داد زدم: «اینجی! اینجی!» همه برگشتند و نگاهم کردند. مادرم تا شنید که تو را صدا می‌زنم، بعضش ترکید. آن‌وقت بود که فهمیدم تو رفته‌ای. نمی‌دانم صدایم را شنیدی یا نه؟»

بازدید ها: 575

زیر مجموعه ها