نقد و بررسی فیلم مرد مرده اثر جیم جارموش
نقد و بررسی فیلم مرد مرده اثر جیم جارموش
جیم جارموش همزمان با شروع جدی سینمای مستقل امریکا، آغاز به کار نمود. او که در فرانسه ادبیات خوانده بود و بعدتر هم برای وین وندرس دستیاری کرده بود، حالا به امریکا بازگشته بود تا در سینمای کشورش فیلمهای هنری بسازد. البته جیم جارموش در امریکا هم وامدار نوع نگاهی بود که در سالها قبل از سینمای فرانسه و سینمای ویم وندرس آموخته بود. جارموش هیچ علاقه ای به ساخت فیلم مشابه هالیوود نداشت.
او در بسیاری از فیلمهایش به فرانسه و فیلمهای هنری اروپایی ادای دین کرده و هیچگاه هم نخواسته تا با برتر دانستن وجه تجاری فیلمهایش بر وجه هنری به سینمای مورد علاقه خودش پشت کند. در فیلم مرد مرده، با بازی جانی دپ، داستانی روایت میشود که در آن یک حسابدار جوان که نقش او را هم جانی دپ بازی کرده است به شهری در غرب وحشی میرود تا کاری بیابد.
در شهر جدید اتفاقاتی برای این حسابدار می افتد. او با زن جوانی آشنا می شود و در ادامه با مرد مورد علاقه-اش نیز درگیری پیدا میکند و سپس بخاطر تیراندازی، تیر به شکم جانی دپ اصابت می کند. رفته رفته او در مسیر خاصی می افتد که سرخپوست عجیب غریبی نیز همراهی اش می کند. از جنگل میگذرند، دشمنانی به آنها حمله بر می شوند و حسابدار جوان و سرخپوست پیر از سد آنها میگذرند و همه چیز حال و فضای خاصی پیدا می کند.
جانی دپ اما متوجه چیزی می شود. اینکه او از همان ابتدای فیلم که گلوله ای به شکمش اصبت کرد، مرده است. اینکه او توانست با دشمنانی بجنگد، از سد مشکلاتی عبور کند و تا به اینجا برسد دلیلش این بوده که او زنده نیست. در یکی از صحنه های فیلم که جانی دپ به همراه سرخپوست در حال عبور از جاده باریک جنگلی هستند، دپ وقتی به هر دو سوی جاده نگاهی می اندازد متوجه میشود که هر دو طرف دقیقا متقارن با یکدیگر هستند و انگار که آینه ای مقابل هر سمت گرفته ای. این شاید جزو اولین کدگذاریهایی باشد که جیم جارموش برای پایان فیلم قرار داده است.
مرد مرده مفاهیم شاعرانه ای را بررسی میکند که از اشعار جان بلیک انگلیسی وام گرفته و دائما بدنبال این است تا نگاهی جاذب و شاعرانه را به زندگی انسانها ارائه دهد. سکانس پایانی فیلم که جانی دپ که اتفاقا در فیلم اسمش جان بلیک است، روی قایقی افتاده و مرد سرخپوست هم قایق را روی آب دریا راهی میکند تا به مسیر برای ادامه حیات و انگار که حیات در دنیایی دیگر ادامه دهد. قایق به راه می افتد و هرچه بلیک از مرد سرخپوست دورتر میشود حس فییلم به همان حس عرفانی مد نظر جیم جارموش نزدیک تر میشود.
موسیقی فیلم یکی از نقاط قوت این اثر است. موسیقی زیبایی که با گیتار نواخته شده است و با صدای شیرین و گرم خواننده همراه است میتواند پایان با شکوه و تاثیر گذار فیلم را تکمیل کند. هرچقدر که جیم جارموش را بیشتر دوست داشته باشیم احتمالا این موسیقی هم به دلمان خواهد نشست چرا که این موسیقی چکیده دنیایی است که به دنیای جیم جارموش مشهور شده است.
در فیلم مرد مرده ما دنیای غرب وحشی را میبینیم. در غرب وحشی همه شبیه کابوی ها و هفت تیر کشی ها لباس پوشیده اند. آنها انسانهایی بی رحم هستند که متتظرند تا کسی نگاه چپ بهشان بکند تا دست به ماشه ببرند. اما واقعیت اینجاست که جارموش در این فیلم خواسته نوع تازه ای را از فیلم وسترن برایمان به نمایش بگذارد. شاید بتوان گفت هنری ترین فیلم وسترنی که تا به حال ساخته شده است فیلم مرد مرده اثر جیم جارموش میباشد.
دراین فیلم کلیشه زدایی های فراوانی انجام شده است. از تغییر لحن های متفاوت فیلم تا شروع و پایان خاص آن. ما با قهرمانی خجالتی و دست و پا چلفتی در دنیای وسترن آشنا میشویم. در این دنیا همه چیز رنگ و بوی همان فیلمهای وسترنی که میشناسیم را دارد، الا بک چیز: قهرمانی که هیچ شباهتی به هیچ قهرمانی در دنیای وسترن ندارد.
جان لیک در ادامه داستان بجای اینکه مثل بعضی فیلمها که استادی پیدا کرده و به او فنون رزم و جنگ را یاد میدهد، استادی را پیدا میکند که به او مسیر عرفان را نشان میدهد. فیلم مرد مرده قطعا یکی از بارز ترین و بهترین مثالها برای کسانی است که خیال میکنند بعضی از ژانرها را نمیتوان تغییر زیادی داد. مرد مرده وسترن را خراب کرد و از نو ساخت.
یکی از سرشناس ترین منتقدان جهان در باره این فیلم از اصطلاح اسید وسترن استفاده کرده است. در واقع میتوان اسیئ وسترن را یک زیر ژانر به حساب آورد که تازگی داشت و با همین فیلم مرد مرده نیز شروع شد. از جمله خصوصیاتی که بیشتر هم باعث کلیشه شکنی در وسترن شدند عبارتند از: نوع نگاه و جهان بینی قهرمان وسترن، پایان بسیار متفاوت فیلم که به جای اینکه کابوی در افق محو شود در ریا و سوار بر قایقی به سوی ناکجا آباد میراند.
شاید مرد مرده را نتوان با قطعیت بهترین اثر جیم جارموش دانست، چونکه در رقابت با آثاری مانند گوست داگ، سیگار و قهوه و فیلمهای شاخص دیگری از کارنامه او قرار میگیرد اما به هر حال یکی از فیلمهایی است که توانست بر سینمای جهان تاثیر بگذارد و اتفاقا جزو فیلمهایی نیز محسوب میشود که ماندگار است و تاریخ انقضا ندارد.
اما نکته آخر پیرامون فیلم مرد مرده، این است که پست مدرنیسمی که در این فیلم مشاهده می کنیم جزو اصیلترین تفکرات پست مدرنیسمی در دو دهه اخیر است. پست مدرنیسم را بسیار گوناگون تعریف کرده اند و اتفاقا همین گوناگونی و حتی تنوع یکی از خصوصیات خود مکتب پست مدرنیسم است. اما نمیتوان از این منظر به فیلم مرد مرده نگاه نکرد که کنار هم گذاشتن ژانر خشن و بدور از تفکری همانند ژانر وسترن و تفکرات عرفانی اروپایی و بسط دادن آن در تفکر سرخپوستی، اوج تناقضی است که در این فیلم به پست مدرنیسم شانه میزند.
اصولا شخصیتی که بعنوان جان بلیک ما در این فیلم میبینیم کسی است که از همان شروع فیلم مورد نگاههای هجوآلود هفت تیرکشان قرار گرفته است و انگار موجودی است اضافی، سگس او رو به دنیای شعر و شاعری آورده و در دریا بسوی نیستی گام برمیدارد. میتان اینطور اشاره کرد که جان بلیک در فیلم مرد مرده، نقطه اوج شخصیت پردزای پست مدرنیستی در سینمای مستقل امریکا بود که بعدها به دیگر نقاط جهان هم بسط پیدا کرد.
- توضیحات
- بازدید: 1167
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.
نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان