تحلیل و بررسی فیلم وارونگی اثر بهنام بهزادی
تحلیل و بررسی فیلم وارونگی اثر بهنام بهزادی
بهنام بهزادی یکی از کارگردانان صاحب سبک و البته کم کار و گزیده کار سینمای ایران است. او فیلم ابتدایی خود را با نام تنها دو بار زندگی میکنیم، حدود پانزده سال پیش مقابل دوربین برد. فیلم دوم خود را با نام قاعده تصادف در سال 92 و فیلم سوم خود را هم در سال 96 با نام وارونگی ساخت.
بهزادی کسی نیست که خود را به یک سبک و استایل فیلم سازی محدود کند و پیوسته در حال تجربه کردن وادی های جدید سینمایی است. وارونگی داستان دختری با بازی سحر دولتشاهی را روایت میکند، که در ابتدای داستان خواهر کوچولو و عزیز دردانه خانواده است.
رفت رفته که مادر او بیمار میشود، برادرش که نقش او را علی مصفا ایفا کرده، تلاش میکند که بار مراقبت از مادرشان را به دوش خواهر کوچک تر انداخته و خود به کار و زندگی اش ادامه دهد. البته سحر دولتشاهی هم در این میان حرفی ندارد و خودش هم دوست دارد که از مادرش مراقبت کند اما برادر و خواهر او اصرار دارند که او باید همواره نزد مادر زندگی کند.
اما دختر حسابی از این که دیگران برایش تصمیم گرفته اند عصبانی و ناراحت است و دلش میخواهد که مقابل این زورگویی مقاومت کند. این مقاومت تنش را بین اعضای خانواده حسابی بالا میبرد تا جایی که سه خواهر برادر مقابل همدیگر می ایستند و مادر هم که حسابی بیمار و ناتوان است نمیتواند در این بین نقشی مثبت و مفید ایفا کند.
دختر اما در کنار این مشکلات خانوادگی، به مردی دلباخته است و قصد ازدواج با او را دارد. در اواخر داستان است که متوجه میشود مرد مورد علاقه اش هم به او واقعیت را نگفته که قبلا ازدواج کرده و اکنون یک پسر هم دارد. دختر با وقوع این اتفاقات بصورت همزمان حسابی شکسته میشود و دست به یک اعتراض بنیادین میزند.
وارونگی در ابتدا با نماهایی از خیابان های آلوده و هوای کثیف شهر تهران آغاز میشود. مجری رادیو در حال صحبت کردن درباره وارونگی است که در فصل سرد زمستان اتفاق می افتد. این وارونگی برای دختر داستان فیلم هم اتفاق افتاده است و در شرایطی که با خانواده اش دچار کشمکش و تنش شده، اتفاقات بدی نیز برایش می افتد.
سبک کارگردانی فیلم تا حدودی رئالیستی است و دیگر خبری از تقلید کردن از اصغر فرهادی نیست. رسم شده که این روزها هر فیلمساز ایرانی که قصد دارد فیلمی اجتماعی با موضوع مشکلات جامعه بسازد، در قدم اول ساختار فیلمنامه خود را دقیقا منطبق بر ساختار فیلمنامه های اصغر فرهادی مینویسد. در کارگردانی هم مانند او دکوپاژ میزند و حتی از دوربین روی دست هم استفاده میکند. اما بهنام بهزادی که خود استاد سینماست و در دانشگاه هنر و دیگر مدارس خصوصی سینما نیز به کار تدریس مشغول است، سبک مشخص و مناسب موضوع فیلم خود را انتخاب کرده و نمیگذارد تا این فیلم هدر برود.
پس از ساخته شدن وارونگی، این فیلم بیش از اینکه در داخل کشور مورد استقبال و تحسین قرار بگیرد، از طرف منتقدین خارجی مورد تشویق قرار گرفت. در جشنواره کن تقدیر شد و حتی بسیاری از منتقدین هم این اثر را جزو فیلم های مهم سال قبل انتخاب کردند. بهنام بهزادی در هر سه فیلم خود نشان داد که نه به توسل جستن به قراردادهای کهنه و کلیشه ای سینما علاقه دارد و نه اینکه دوست دارد با مدرنیسم نامفهوم و البته گنگ که این روزها در سینمای ایران باب است، الکی خود را در داخل مطرح کند.
او فیلم هایی داستان گو می سازد که توان ارتباط برقرار کردن با هر مخاطبی را دارد و بدلیل قوت در داستانگویی و انتخاب استایل کارگردانی متناسب با داستان و فیلمنامه، کارگردان مهمی در سینمای فقیر ایران محسوب میشود. بهنام بهزادی در بعضی نقاط از فیلم، قواعد قدیمی مانند خط فرضی را شکسته تا بتواند فضا را به سمتی هدایت کند که همه چیز در حال بدتر شدن است و به شکنندگی آدمها و روابط میان آنها اشاره نماید.
وارونگی فیلمی است که سحر دولتشاهی را برای اولین بار بعنوان یک بازیگر خوب و توان مند و با استعداد مطرح کرد. او تا قبل از این هیچ فیلم سینمایی شاخصی را درون کارنامه خود نداشت و پس از بازی در وارونگی حالا میتواند برای بازی در این فیلم مهم در تاریخ سینمای ایران و البته به یاد ماندنی به خود افتخار کند. او با داشتن ظاهر مقتدر و با صلابت خودش، توانسته در عین حال دختری را نشان دهد که در هر لحظه بیشتر از درون و از نظر روحی و فکری در حال شکستن است. هیچ پشتیبانی ندارد و یکه و تنها میخواهد استقلال خود و استقلال رای خود را حفظ کند. در این مسیر میجنگد و پس از اعلام اعتراضی که نسبت به اطرافیانش میکند در نهایت آزادی و استقلال خود را بدست می آورد و دیگران و خصوصا خانواده اش مجبور میشوند تا او را به رسمیت بشناسند.
بهزادی که در فیلم اولش نوع خاصی از تجربه گرایی را داشت و با تنها دو بار زندگی میکنیم فرم سینمایی مبتنی بر جامپ کات را تجربه کرده بود، در فیلم دوم خود فرمی کاملا متفاوت را انجام داد به سمت برداشت های بلند و بدون کات رفت. در فیلم سوم خود یعنی وارونگی اما دیگر از افراط در هیچ کدام از آن دو سبک پیروی نکرد و به نوعی سادگی و البته کمال در سینمای خود دست یافت. حالا باید منتظر فیلم بعدی او باشیم که آیا میتواند این سادگی و کمال را ادامه دهد و به مرتبه بالاتری در همین حس و حال فیلم وارونگی دست یابد و یا اینکه قصد داشت تجربه گرایی اش را به حد اعلا رسانده و به قامت یک فیلمساز آوانگارد در سینمای ایران ظاهر شود. نتیجه هرچه باشد او یکی از کارگردانان مهم ایرانی در روزگار کنونی محسوب خواهد شد.
- توضیحات
- بازدید: 820
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.





























































































نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان